سازمان فضانوردی " ناسا " به دو نیم شدن کره ی ماه و سپس پیوند خوردن این دو نیمه به یکدیگر پی برد. پایگاه اینترنتی روزنامه ی عربی " الوطن " چاپ آمریکا به نقل از یک محقق اردنی علوم فلکی در این زمینه نوشت: سفینه ی فضایی آمریکایی " کلمنتاین " که سالها در مدار کره ی ماه کار تحقیقاتی انجام می دهد به این نتیجه رسیده است که کره ی ماه صدها سال پیش به دو نیمه ی متساوی تقسیم شده و دوباره به یکدیگر متصل شدند. این محقق اردنی با ارسال گزارشی به ناسا آنان را نسبت به این موضوع مطلع ساخت که مسلمانان، این پدیده را متعلق به 1400 سال پیش می دانند و مرتبط به معجزه ای از پیامبر اکرم (ص) به نام " شق القمر" است. ناسا هیچ تفسیری برای کشف خود نیافته است. زیرا این اتفاق نادر تا کنون برای هیچ جرم آسمانی به وقوع نپیوسته است.
منبع: روزنامه جمهوری اسلامی شماره 7608 تاریخ 23 مهر 1384 ص 5
دکتر والریاپوروخوا، متولد مسکو است و به گفته خودش، او یکی از اشرافزادگان روسی به شمار میآید. تحصیلات
عالیهاش را در مسکو در دو رشته فلسفه و زبانشناسی گذرانده است. او مترجم قرآن به زبان روسی است و یکی از
معدود بانوان مسلمانی است که قرآن را ترجمه کرده است.
دکتر خوا، از دین مسیح به اسلام گروید و وقتی از او دلیل مسلمان شدنش را پرسیدم، نگاهی به من کرد و گفت: «من بهخاطر قرآن مسلمان شدم. قرآن را مطالعه کردم؛ در آن دقیق شدم و عمیقاً تفکر کردم و دیدم دین ما، دین یهود و همه
ادیان الهی، محدود به زمانی خاص بودهاند. این در حالی است که پیامبران این ادیان، وعده و مژده دینی ماندگار و
جاودانه
را دادهاند. وقتی درباره دین اسلام و قرآن تحقیق و مطالعه کردم، با اطمینان قلبی، اسلام را به عنوان تنها دین ماندگار
پذیرفتم و مسلمان شدم».
او تحصیلات دانشگاهی خود را نیز در این امر موءثر میداند و معتقد است که تحصیلاتش در زمینه فلسفه وزبانشناسی، او را برای فهم و درکی عمیقتر از قرآن یاری داده است.
به ادامه مطلب رجوع شود...
ادامه مطلب ...ابن مقفع در ابتدا در کیش مانی بود و سالها با آزادی کامل با اسلام و قرآن به مبارزه پرداخته و شبهات و اشکالات زیادی در
میان مردم منتشر ساخته بود. از همین روست که میگویند او باب بُرزویه طبیب را به قصد شک انداختن در دل مردم بر
کتاب «کلیله و دمنه» افزود.[1]
دلنشین چنین قرآن میخواند:
مَعاشاً...»[2]
آرامش گردانیدیم و (تاریکی) شب را برای شما لباس و پوشاکی قرار دادیم (تا سیاهی شب همچون پرده شما را
بپوشاند) و روزی برای شما وقت کار و کوشش گردانیدیم...»
روزی امام حسن عسگری (علیه السلام) شخصی را نزد بختیشوع، یکی از پزشکان بزرگ آن روزگار فرستاد و از او
خواست تا یکی از شاگردان خود را نزد حضرت بفرستد.
پزشکان دربار عباسی بود. بختیشوع که از شخصیت امام آگاه بود، بهترین شاگرد خود را انتخاب می کند و هنگام
فرستادن به او می گوید:
مورد آنچه به تو دستور می دهد، اعتراض نکنی...»
روز چند بار از حضرت مقدار زیادی خون گرفت. هنگامی که شاگرد شگفت زده چگونگی عمل را برای استادش،
بختیشوع گزارش داد او نیز سخت متحیر ماند. بختیشوع چیزی شنیده بود که هرگز مانند آن را نه شنیده و نه دیده بود
پرسیدم اسمتان چیست؟
نگاهی مهربان به من کرد و گفت: به خاطر عواقبی که برایم دارد و خطرات جانی مجبورم اسم دومم را بگویم؛ من محمد عبدالعزیز هستم اهل زامبیا و 29ساله.
زامبیا کجا؟ قم کجا؟ از زامبیا تا قم! از مسیحیت تا اسلام! از خدمت در کلیسا تا سکونت در حوزه علمیه! جالب است نه؟